اشعار آیینی خیمه...

با این که محسوس است آقا که بی یاری

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 3 بهمن 1397

با این که محسوس است آقا که بی یاری

متن شعر

با این که محسوس است آقا که بی یاری 

***

با این که محسوس است آقا که بی یاری 

غم روی غم داری ولی دم بر نمی ‎آری

.

این روزها داغ دلت هم تاز ه ‎تر گردد 

غم‎ های مادر ، غربت مولا ، عزاداری

.

از یک طرف بی مادری از یک طرف غیبت 

این است طولانی‎ ترین دردی که تو داری

.

گاهی به یاد درب و دیوار اشک می ریزی 

گاهی سحر گریان برای زخم مسماری

.

اشکی برای مادر و اشکی برای خویش 

اشکی برای عمه ‎ی مضروبه‎ ات جاری

.

این غصه‎ها بیش از هزار و چهارصد سال است 

انبوه شد در سینه ‎ات ، ای مهد غمخواری

.

درانتظار یک تشر بر آن دو ملعونیم 

تا پاسخ سیلی زهرا را به جا آری

.

گویند هیزم ‎ها هنوز هم نزدتان مخفی ست 

بر چادر خاکی و بر معجر کنی زاری 

.

ما بارها حق را به غم ‎هایت قسم دادیم 

گاهی قسم دادیم بر زینب کند یاری

.

یا منتقم ذکر ” انا الصمصام ” را سر ده 

با ذوالفقار خود که تو مولای کراری

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *