اشعار آیینی خیمه...

دارن در می کوبن

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 16 بهمن 1397

دارن در می کوبن

متن شعر

دارن در می کوبن

***

دارن در می کوبن

به فکر آشوبن

.

خدایا پس چرا مادر از سجاده

جای بابا به سمت در راه افتاده

.

ای وای خدایا انگار اینجا به یاد خیبر

رفته به سمت میدون زهرا به جای حیدر

.

یومّاه یومّاه یومّاه یومّاه

.

داره در می سوزه

یه معجر می سوزه

.

توی آتیش داره کم کم در میوفته

خودم دیدم که مادر با سر میوفته

.

این خون که داره روی دیوار و در می جوشه

از تاول آتیشه از زخم رو پهلوشه

.

یومّاه یومّاه یومّاه یومّاه

.

دارن بد می خندن

درو از جا کندن

.

دارن عمدا دل ما رو می سوزنن

طنابو توی دستاشون می چرخونن

.

ای وای خدایا بدجور دست علی رو بستن

از خنده شون معلومه تشنه به خونش هستن

.

یومّاه یومّاه یومّاه یومّاه

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *