اشعار آیینی خیمه...

خبر آوردن برام ، از كربلا تا شام 

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 1 اسفند 1397

خبر آوردن برام ، از كربلا تا شام 

متن شعر

خبر آوردن برام ، از كربلا تا شام
خبر آوردن برام ، از پسرام
.
خبر آوردن برام ، علم زمین افتاد
ویلی علی العباس ، ای داد

.
خیلی خجالت كشیدی بمیرم برات عباسم
وفا نکرد آخر بهت آب فرات عباسم

.
بمیرم برات عباسم

.
منو دیگه هیشكی ام البنین صدا نزنه
دیگه پسر ندارم ندارم ندارم

.
حالا دیگه حق بدید به من كه صبح تا غروب
مدینه خون ببارم ببارم ببارم

.
ویلی علی العباس ویلی علی الام البنین
.
همه ی دسته گلام ، فدا سر زینب
روضه می خونه برام ، هر شب

.

میگه مادر كربلا ، تو لحظه ی آخر
كاش یه بار می گفت به من ، خواهر

.
خوب آبروداری كردی بمیرم برات عباسم
حسینمو یاری كردی بمیرم برات عباسم

.
بمیرم برات عباسم

.

روضه می خونم فقط برای حسین زهرا
آخه مادر نداره نداره نداره

.
می میرم آخر برای حسین با اشک چشام
اگه دنیا بذاره بذاره بذاره

.

ویلی علی العباس ویلی علی الام البنین

.
شنیدم تو علقمه سر تو دعوا شد
كمر حسین من تا شد

.

شنیدم که مشک تو به روی خاک افتاد
ویلی علی العباس ای داد

.
نشد که آب بیاری مادر بمیرم برات عباسم
شنیدم آب نخوردی مادر فدای لبات عباسم

.
بمیرم برات عباسم

.
شب و روز همش رباب می خونه برا پسرش
علی اصغر لالایی لالایی لالایی

.
عمو جون رفته آب بیاره

ای وای از این جدایی جدایی جدایی

.

ویلی علی العباس ویلی علی الام البنین
.
.

.
شاعر : سجاد محمدی
.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *