اشعار آیینی خیمه...

سلطان این عالم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 24 اردیبهشت 1398

سلطان این عالم

متن شعر

سلطان این عالم تنها غریبونه

***

سلطان این عالم تنها غریبونه

تو حجره افتاده روی لباش خونه

بمیرم این آقا ، امام رضامونه 

.

داره تو اون دمای آخر

به زیر لب میگه ای مادر 

.

غم یکی د وتا نیست ، دورش آشنا نیست

هیچ کی جز جوادش دور حضرت رضا نیست 

.

از کوفه تا حجره ، آمد جگر سوخته 

به یاد اون کوچه ، با چشم تر سوخته 

به یاد اون مادر ، که پشت در سوخته 

.

با داغ سینه و میخ در

به زیر لب میگه ای مادر

.

خسته و خزونی با قد کمونی

 مادری که پرپر شد تو اول جوونی 

.

غم یکی دوتا نیست ، دورش آشنا نیست

هیچکس جز جوادش دور حضرت رضا نیست 

.

روی زمین پیش پای جواد افتاد 

شبیه زلفی که تو دست باد افتاد 

یاد غم بزم ابن زیاد افتاد 

.

نور دیده زینب ، قد خمیده زینب 

همسفر با راس عشق سر بریده زینب 

.

تو ناله ی آخر دلش کبوتر شد 

با خوندن روضه ، لبش معطر شد 

مهمون گودال به خون شناور شد 

.

ای بی کفن حسین واویلا

خونین بدن حسین واویلا 

.

ای ذبیج عطشان 

ای قتیل عریان 

.

ای برادر زینب ای

تشنه لب حسین جان

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *