اشعار آیینی خیمه...

بارون اشکام داره می باره

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 7 خرداد 1399

بارون اشکام داره می باره

متن شعر

بارون اشکام داره می باره

***

بارون اشکام داره می باره

تو شهر غربت شدم آواره

غم مدینه یک حکمت داره

.

حسین وقتی بی کفن بوده

حسن باید بی حرم باشه

.

اباالفضل دستاش قلم بوده

حسن می خواد بی علم باشه

.

شب جمعه شدی اگه بازم شدی زائر حسین

باشه ذکرت ای حسن جان توی بین الحرمین

.

حسن جان حسن جان حسن جان 

.

غمت می شینه میون دل ها

حرم نداری به یاد زهرا

یه سنگ قبرم نداری آقا

.

حرم دارن توی هر شهری

تموم ایل و تبار تو

.

ولی با یاد غم کوچه 

هنوز خاکیه مزار تو

.

گریه کن ها سینه زن ها تو دلا مصیبته

گریه ممنوع روضه ممنوع اینجا شهر غربته

.

شب جمعه شدی اگه بازم شدی زائر حسین

باشه ذکرت ای حسن جان توی بین الحرمین

.

حسن جان حسن جان حسن جان 

.

یه روز می سازیم ضریح و گنبد

چهار تا صحن و چهار تا مرقد

مدینه میشه شبیه مشهد

.

با ذکر یا فاطمه اونجا

عجب غوغایی به پا میشه

.

به کوری چشم نامردا 

بقیع هم کرببلا میشه

.

میره بالا روی گنبد پرچم سبز حسن

می گیریم تو صحن قاسم ذکر شاه بی کفن

.

حسین جان حسین جان حسین جان 

.

تو مدینه یه بقیعه 

یه امامی که حرم نداره

.

سینه زن ها کسی نیست تا

روی قبرش یه دونه شمع بذاره

.

ما را به عشق روی حسن آفریده اند

ما را برای سینه زدن آفریده اند 

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *