اشعار آیینی خیمه...

از عشق لبریزی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 30 خرداد 1398

از عشق لبریزی

متن شعر

از عشق لبریزی ، از نور سرشاری

ماه آل الله تا صبح بیداری

.

تو رفتی و بی یارم ؛ سقا و سپهدارم

دیدم سر راهم وای دستاتو علمدارم

.

کُشتی منو با دست و پا زدن

رفتی همه همو صدا زدن

ای وای همه به خیمه زدن ای وای

.

از عشق ؛ لبریزی از نور سرشاری

ماه آل الله تا صبح بیداری

.

تو رفتی و بی یارم ؛ سقا و سپهدارم

دیدم سر راهم وای دستاتو علمدارم

.

کُشتی منو با دست و پا زدن

رفتی همه همو صدا زدن

ای وای همه به خیمه زدن ای وای

.

از عشق ؛ لبریزی از نور سرشاری

ماه آل الله تا صبح بیداری

.

داغت رو قلب دریاست می دونم

تشنه برگشتی عباس ممنونم

.

من بی تو برم خیمه دست خالی و گریون

میگن همه با گریه عمو مونو برگردون

.

پاشو ببین که بی برادرم

پاشو به خاطر اهل حرم

پاشو بدون تو کجا برم پاشو

.

کُشتی منو با دست و پا زدن

رفتی همه همو صدا زدن

ای وای همه به خیمه زدن ای وای

.

از عشـق لبریزی از نور سرشاری

ماه آل الله تا صبح بیداری

.

از مشک پاره حسرت می باره

مادر افتاده پای گهواره

.

تو روی زمین و من نمیاد ازم کاری

من موندم و خواهرهات ما رو به کی می سپاری

.

برگرد قربون چشمای ترت

برگرد بریم کنار لشکرت

برگرد آب نشد فدا سرت برگرد

.

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *