اشعار آیینی خیمه...

^ مثل صدفی پوچ به گوهر نرسیده

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 18 تیر 1398

^ مثل صدفی پوچ به گوهر نرسیده

متن شعر

مثل صدفی پوچ به گوهر نرسیده

***

مثل صدفی پوچ به گوهر نرسیده
آن دل که به مهر علی اکبر نرسیده

.

در خواهشت ای سائل درمانده چه خیری ست
وقتی که به پابوسی این در نرسیده

.

هی قافیه در قافیه افتاد به پایش
از شوق غزل های به دفتر نرسیده

.

از خیمه برون آمد و آمد به تماشا
هرکس به تماشای پیمبر نرسیده

.

با اشک پدر گفت که برخیز موذن
هرچند که هنگام اذان سر نرسیده

.

یک بار شهادت بده حق با چه کسی بود
تا آتش تردید به باور نرسیده

.

آرام برو مایه ی دلگرمی بابا
آرام برو قصه به آخر نرسیده

.

می رفت ؛ نگاهش به پدر بود کماکان
دلتنگ پدر بود به مادر نرسیده

.

با تیغ دو ابروی کجش مثل اباالفضل
مشغول قتال است به لشگر نرسیده

.

گفتند که بغضاً لِعَلی زود بیاید
هر کس به مصاف یل خیبر نرسیده

.

بر دور ضریح زرهش در دل لشگر
جز تیر و سنان زائر دیگر نرسیده

.

ای کاش که می شد پدرش زود بیاید
تا کار به غارت شدن سر نرسیده

.

از اسب نگاهی به علی کرد حسین و
سمت پسر افتاد به پیکر نرسیده
.
معلوم شد از آینه کاری شدن دشت
سمت حرم این جمع مکسر نرسیده

.

ابوالفضل عصمت پرست

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *