اشعار آیینی خیمه...

ساکن میخانه ‎ام تا حلقه بر در می‎ زنم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 19 مرداد 1399

ساکن میخانه ‎ام تا حلقه بر در می‎ زنم

متن شعر

ساکن میخانه ‎ام تا حلقه بر در می‎ زنم

***

ساکن میخانه ‎ام تا حلقه بر در می‎ زنم

هوشم و مستانه دم از عشق حیدر می‎ زنم

.

مست اگر هستم مرا جام ولایت داده‎اند

باده ‎ی حب علی از جام کوثر می ‎زنم

.

روسیاه از جُرم اما روسفید از حبّ او

با علی صیقل بر این روح مکدر می ‎زنم

.

دم ز مولایم نه تنها با زبان با فعل خیر

با همه ایمان از آن جان مطهر می ‎زنم

.

از همان روزی که گشتم از اضافات گِلش

تا کنون دارم می الله اکبر می ‎زنم

.

در دو عالم حیدر کرار مولای من است

دم ز اوصاف تولایش مکرر می‎ زنم

.

دیدم از روز ازل ، دل را به صحرای غدیر

دست بیعت اینچنین بر دست دلبر می ‎زنم

.

با نگاه لطف مولا انتخابم کرد و گفت

من خودم نام تو را در متن دفتر می ‎زنم

.

شاه دین پوشادن چون رخت غلامی بر تنم

گفت بر پیشانی ات خود مهر نوکر می ‎زنم

.

اختصاصم داد از نور تولایش علی

سجده از آن روز تا حالا بر این در می ‎زنم

.

خم خم از خم غدیر خم مرا نوشاند و دید

سر به سودای علی بر کوی داور می ‎زنم

.

وجه سبحان یک نظر فرمود و ما را جذب کرد

سر به خاک پای آن الله منظر می ‎زنم

.

صبح تا شب پنج نوبت با سرود الاذان

بر مناره دم از آن یک دانه سرور می ‎زنم

.

در شعاع آفتاب روی او چون ذره ‎ای

بوسه بر پایش سر دست پیمبر می ‎زنم

.

گفت پیغمبر جماعت را در آن صحرای عشق

دم ز مدح مرتضی بالای منبر می ‎زنم

.

گفت از فضلش همین بس که منم مداح او

دم ز وصف آیه ی ” بلّغ ” سراسر می ‎زنم

.

بی تولای علی کامل نگردد دین حق

با تولای علی آن حرف آخر می‎ زنم

.

هر که من مولای اویم این علی مولای اوست

مُهر بر اکمال دین با حُکم حیدر می ‎زنم

.

از خدا دستور دارم بیعتش گیرم ز خلق

هر که سر پیچید بر آن کس مُهر کافر می ‎زنم

.

خون او خون من است و جان او جان من است

این صلا را نیز با فرمان داور می ‎زنم

.

از حسن تا مهدی او جانشینان منند

یک به یک از بهرشان حکم برابر می ‎زنم

.

تیغ حیدر پشتوان نصرت دین خداست

بوسه بر دستان این آزاده رهبر می ‎زنم

.

دشمنان را سخت کشت و یلان را زد زمین

حرف دیگر را از آن دیوار و آن در می ‎زنم

.

انتقام کشته های بدر و خیبر پشت در

ضجّه بر یک غنچه ‎ی نشکفته پرپر می‎ زنم

.

مادری از پشت در فریاد میزد ” علی “

دم به دم فریاد از فریاد مادر می ‎زنم

.

تا شهید انتقام سیلی زهرا شوم

بر سرم سربند یا زهرای اطهر می ‎زنم

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *