اشعار آیینی خیمه...

^ پینه ی دست تو گندمکار بود

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 6 آذر 1398

^ پینه ی دست تو گندمکار بود

متن شعر

پینه ی دست تو گندمکار بود

***

پینه ی دست تو گندمکار بود

زارع دشت تبسم زار بود

.

” هیچ کس ” هم مخفی از دیدت نشد

بس که چشمان تو مردم دار بود

.

درک میلادت ، شکستِ کعبه شد

بوی این توفان ، تلاطم بار بود

.

گفت تسبیح و شکست و باز شد

جنبه ی این ظرف ، کم مقدار بود

.

قصه ی روح تو با اطراف خود

غصه ی آیینه و دیوار بود

.

هر اناالحق لایق شمشیر نیست

سهم بی مغزان طناب دار بود

.

.

.

 شیخ سید رضا جعفری

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *