اشعار آیینی خیمه...

^ هرچه در ساحل نشستم جزرم اصلاً مد نداد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 دی 1398

^ هرچه در ساحل نشستم جزرم اصلاً مد نداد

متن شعر

هرچه در ساحل نشستم جزرم اصلاً مد نداد

***

هرچه در ساحل نشستم جزرم اصلاً مد نداد
عرش بر شعرم مجالی که به فرش افتد نداد

.
سِیر کردم واژه ها را عقلم امّا قد نداد
چشم وا کردم نشان من به جز ابجد نداد

.

لاجرم با پای دل در سیر ابجد پر زدم
شصت و نه دفعه پلاک شصت و نه را در زدم

.

شصت و نه دفعه وضو پشت وضو اما نشد
شصت و نه دفعه توسل ؛ باب حاجت وا نشد

.
زیر و رو شد واژه ها مضمون نو پیدا نشد
شصت و نه دست دعا بردیم تا بالا نشد

.

در همین اثنی دمی گیرا به فریادم رسید
یا حسینی و گفتم و خیرش به اجدادم رسید

.

یا حسینی گفتم و دلداده ی زینب شدم
هو کشیدم تا که مست از باده زینب شدم

.
عشق دام انداخت و آزاده ی زینب شدم
سجده ای کردم به خاک افتاده زینب شدم

.

گرچه دارد بیش از این الفاظ حرمت زینبش
می نویسم عشق می خوانم به جرأت زینبش

.

بعد لالا ؛گریه ها پایان نمی گیرد چرا
ابرها لبریز ؛ پس باران نمی گیرد چرا

.

طفل کوچک فرصت جولان نمی گیرد چرا
شاه تشنه در بغل قرآن نمی گیرد چرا

.

رفت در آغوش دلبر زهرها چون قند شد
گریه گریه ؛ گریه ها تبدیل بر لبخند شد

.

عقل سینه چاک کرد و ناگهان بی هوش شد
عشق شد آرام تا با عشق هم آغوش شد

.
وقت مستی سر رسید و باده ساغرپوش شد
تا سرانگشت محبت شانه ی گیسوش شد

.

کربلا در جلوه آمد ؛ زخم ها سر باز کرد
خواهر اول چشم بر روی برادر باز کرد

.

چشم ها را باز کرد و عاشقی آغاز شد
دل برفت از دست و یک آن روح در پرواز شد

.

با اشارات نظر دلدادگی ابراز شد
دست ها گهواره شد هنگام خواب ناز شد

.

لای لایی برادر خواهرش را خواب کرد
چشم بست و در مسیر عشق فتح الباب کرد

.

هر دو تا صیاد هر دو چون شکار یکدگر
هر دو مومن هر دو تا آیینه دار یکدگر

.
هر دو تا ثابت قدم پای قرار یکدگر
شب نمی شد روزشان الّا کنار یکدگر

.

هر دو تا واحد شدند و عشقشان مشروح بود
آن قَدَر که در دو تا پیکر فقط یک روح بود

.

مظهر ایمان حسین و روح ایمان زینب است
موج دریاها حسین و ابر باران زینب است

.
خیمه ی عفت حسین و حافظ آن زینب است
خط خط قرآن حسین و جلد قرآن زینب است

.

این یکی شمس هدایت آن یکی شمس حیاست
این یکی ابن الولایت آن یکی بنت الهداست

.

باده ی مستی حسین و ظرف باده زینب است
جاده ی عزت حسین و نور جاده زینب است

.
حاکم مطلق حسین و سر نهاده زینب است
شرزه شیر نر حسین و شیر ماده زینب است

.

این یکی طوفان کند آن یک قیامت می کند
این سر و جان می دهد آن استقامت می کند

.

کیست زینب صبر مطلق روح عفت جان عشق
ثانی زهرای مرضیه نوک پیکان عشق

.
مادر کرببلا بانوی هم پیمان عشق
کیست زینب دخت حیدر خواهر سلطان عشق

.

بانویی که کفّه ی غم را کفایت کرد اوست
آن که در عصر دهم نقل ولایت کرد اوست

.

بانوی معصومه ی خانوم جلیله کیست او
پاک از هر نوع اخلاق رذیله کیست او

.
مریم عذرای این قوم و قبیله کیست او
بین زن های جهان شخص عقیله کیست او

.

کیست او ؟ آنکه به جز فریاد عفت سر نداد
داد عباس و علی اکبر ولی معجر نداد

.

دور بازوی شهامت نقش بازوبند اوست
آن کسی که می زند بر کشته اش لبخند اوست

.
آن که یک جا از تعلق های خود دل کَند اوست
وانکه بگذشته است حتی از دو تا فرزند اوست

.

با دو رکعت عشق حتی از نوافل هم گذشت
در مسیر عاشقی از میوه ی دل هم گذشت

.

چند باری این مسیر خیمه را طی کرد او
با تمام عشق اصرار پیاپی کرد او

.
تا دو تا گلدسته را تقدیم بر وِی کرد او
اسب آقازاده هایش را خودش هِی کرد او

.

عشق را اثبات کرد او یک تنه با بچه هاش
لافتی جز زینب و لا سیف الّا بچه هاش

.

الغرض این زینبی که کعبه ی منظور بود
آنکه از همسایه ها هم سایه اش مستور بود

.
وای بر من بعد عاشورا حجابش نور بود
در حصار اخنس و شمر و سنان محصور بود

.

بی محارم از مسیرک وفه سمت شام رفت
عصمت مستوره در انظار خاص و عام رفت

.

.

.

سعید توفیقی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *