هرچه در ساحل نشستم جزرم اصلاً مد نداد
***
هرچه در ساحل نشستم جزرم اصلاً مد نداد
عرش بر شعرم مجالی که به فرش افتد نداد
.
سِیر کردم واژه ها را عقلم امّا قد نداد
چشم وا کردم نشان من به جز ابجد نداد
.
لاجرم با پای دل در سیر ابجد پر زدم
شصت و نه دفعه پلاک شصت و نه را در زدم
.
شصت و نه دفعه وضو پشت وضو اما نشد
شصت و نه دفعه توسل ؛ باب حاجت وا نشد
.
زیر و رو شد واژه ها مضمون نو پیدا نشد
شصت و نه دست دعا بردیم تا بالا نشد
.
در همین اثنی دمی گیرا به فریادم رسید
یا حسینی و گفتم و خیرش به اجدادم رسید
.
یا حسینی گفتم و دلداده ی زینب شدم
هو کشیدم تا که مست از باده زینب شدم
.
عشق دام انداخت و آزاده ی زینب شدم
سجده ای کردم به خاک افتاده زینب شدم
.
گرچه دارد بیش از این الفاظ حرمت زینبش
می نویسم عشق می خوانم به جرأت زینبش
.
بعد لالا ؛گریه ها پایان نمی گیرد چرا
ابرها لبریز ؛ پس باران نمی گیرد چرا
.
طفل کوچک فرصت جولان نمی گیرد چرا
شاه تشنه در بغل قرآن نمی گیرد چرا
.
رفت در آغوش دلبر زهرها چون قند شد
گریه گریه ؛ گریه ها تبدیل بر لبخند شد
.
عقل سینه چاک کرد و ناگهان بی هوش شد
عشق شد آرام تا با عشق هم آغوش شد
.
وقت مستی سر رسید و باده ساغرپوش شد
تا سرانگشت محبت شانه ی گیسوش شد
.
کربلا در جلوه آمد ؛ زخم ها سر باز کرد
خواهر اول چشم بر روی برادر باز کرد
.
چشم ها را باز کرد و عاشقی آغاز شد
دل برفت از دست و یک آن روح در پرواز شد
.
با اشارات نظر دلدادگی ابراز شد
دست ها گهواره شد هنگام خواب ناز شد
.
لای لایی برادر خواهرش را خواب کرد
چشم بست و در مسیر عشق فتح الباب کرد
.
هر دو تا صیاد هر دو چون شکار یکدگر
هر دو مومن هر دو تا آیینه دار یکدگر
.
هر دو تا ثابت قدم پای قرار یکدگر
شب نمی شد روزشان الّا کنار یکدگر
.
هر دو تا واحد شدند و عشقشان مشروح بود
آن قَدَر که در دو تا پیکر فقط یک روح بود
.
مظهر ایمان حسین و روح ایمان زینب است
موج دریاها حسین و ابر باران زینب است
.
خیمه ی عفت حسین و حافظ آن زینب است
خط خط قرآن حسین و جلد قرآن زینب است
.
این یکی شمس هدایت آن یکی شمس حیاست
این یکی ابن الولایت آن یکی بنت الهداست
.
باده ی مستی حسین و ظرف باده زینب است
جاده ی عزت حسین و نور جاده زینب است
.
حاکم مطلق حسین و سر نهاده زینب است
شرزه شیر نر حسین و شیر ماده زینب است
.
این یکی طوفان کند آن یک قیامت می کند
این سر و جان می دهد آن استقامت می کند
.
کیست زینب صبر مطلق روح عفت جان عشق
ثانی زهرای مرضیه نوک پیکان عشق
.
مادر کرببلا بانوی هم پیمان عشق
کیست زینب دخت حیدر خواهر سلطان عشق
.
بانویی که کفّه ی غم را کفایت کرد اوست
آن که در عصر دهم نقل ولایت کرد اوست
.
بانوی معصومه ی خانوم جلیله کیست او
پاک از هر نوع اخلاق رذیله کیست او
.
مریم عذرای این قوم و قبیله کیست او
بین زن های جهان شخص عقیله کیست او
.
کیست او ؟ آنکه به جز فریاد عفت سر نداد
داد عباس و علی اکبر ولی معجر نداد
.
دور بازوی شهامت نقش بازوبند اوست
آن کسی که می زند بر کشته اش لبخند اوست
.
آن که یک جا از تعلق های خود دل کَند اوست
وانکه بگذشته است حتی از دو تا فرزند اوست
.
با دو رکعت عشق حتی از نوافل هم گذشت
در مسیر عاشقی از میوه ی دل هم گذشت
.
چند باری این مسیر خیمه را طی کرد او
با تمام عشق اصرار پیاپی کرد او
.
تا دو تا گلدسته را تقدیم بر وِی کرد او
اسب آقازاده هایش را خودش هِی کرد او
.
عشق را اثبات کرد او یک تنه با بچه هاش
لافتی جز زینب و لا سیف الّا بچه هاش
.
الغرض این زینبی که کعبه ی منظور بود
آنکه از همسایه ها هم سایه اش مستور بود
.
وای بر من بعد عاشورا حجابش نور بود
در حصار اخنس و شمر و سنان محصور بود
.
بی محارم از مسیرک وفه سمت شام رفت
عصمت مستوره در انظار خاص و عام رفت
.
.
.
سعید توفیقی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید