عتبات
اینجا خانه ای ست
.
اذن الرحمن بان ترفع
که خداوند رحمان مقدّر فرمود تا گرامی داشته شود
.
عتبات
و علیها جبریلٌ یرکع
همانجا که جبرئیل بر آستانه اش سر تعظیم فرود می آورد
.
عتبات
و اری الزهراء بها تدفع
اما دیدم که در آن حضرت زهرا سلام الله علیها هول داده می شود
***
باب الزهراء النّورانی مَسَّعهُ اَیادِی الطُّغیانی
دست های پلید طغیان ، به درب نورانی خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت کرد
.
والزَّهراء سِتر رَبّانی لاذَت مَا بینَ النّیرانِ ؛ بِجِدّار
و حضرت زهرا سلام الله علیها حجابی خدایی است که در میان آتش به دیواری پناه برد
.
بِرِضا الباریِ کَانَت تُعرَف ضَرَبوهّا فَانتَصر المُصحَف
به خشنودی خداوند شناخته می شد ؛ او را زدند و گویا قرآن بر زمین پخش شد
.
قَتَلُوها فَالّدنیا تُخسَف
او را کشتند و نزدیک بود دنیا وارونه گردد
.
عَصَرَ الِّزهرَا وَ لَقد اَسرَف ؛ بِجِدَار
( آن ظالم ) در فشار دادنِ حضرت زهرا سلام الله علیها به سمت دیوار زیاده روی کرد
.
مَنَعوُک یا دینَ اللهِ مِنَ النَبعِ
محروم کردند ؛ ای دین خدا تو را از چشمه ی کوثر محروم کردند
.
مَنَعوُک کَسَرُوا المختَارَ مَعَ الضِلعِ
محروم کردند ؛ کمر پیامبر را همراه پهلوی دخترش شکستند
.
مَنَعوُک وَلذَا نَاحَ الملأُ الاَرفَع
محروم کردند ؛ برای همین ملأ اعلی ناله سر داد
.
عتبات
اینجا خانه ای ست
.
اذن الرحمن بان ترفع
که خداوند رحمان مقدّر فرمود تا گرامی داشته شود
.
عتبات
و علیها جبریلٌ یرکع
همانجا که جبرئیل بر آستانه اش سر تعظیم فرود می آورد
.
عتبات
و اری الزهراء بها تدفع
اما دیدم که در آن حضرت زهرا سلام الله علیها هول داده می شود
.
نار ابلیس او باب الجنه واتصاعد دخان الفتنه
آتش ابلیس در مقابل درب بهشت بود پس دود فتنه بلند شد
.
چان ابلیس اشگد یتمنه یسمع من الزهره الونّه ؛ علی نار
ابلیس بسیار آرزو داشت
که ناله ی حضرت زهرا سلام الله علیها را بشنود ؛ آن هم از میانه ی آتش
.
صفعوا قرآن اپچف ابتر وَجه القربی اتحول احمر
با دستی ابتر قرآن را سیلی زدند و صورتِ آیه ی “قربی ” سرخ رنگ گشت
.
اذن ذوالفقار او کبّر
ذوالفقار اذان گفت و تکبیر کرد
.
والکوثر یبچی اعله الکوثر ؛ علی نار
حوض کوثر برای کوثر گریه می کرد ؛ با دلی آتشین
.
لحظات
وانقلبت من صوره الصوره
لحظاتی بعد همه چیز از حالی به حال دیگر منقلب شد
.
لحظات واتغیر وجه المعموره
پس از لحظاتی جهان دگرگون گشت
.
لحظات
واحمرّت الوان المدمع
لحظاتی بعد رنگ اشک ها قرمز و خونین شد
.
عتبات
اذن الرحمن بان ترفع
که خداوند رحمان مقدّر فرمود تا گرامی داشته شود
.
عتبات
و علیها جبریلٌ یرکع
همانجا که جبرئیل بر آستانه اش سر تعظیم فرود می آورد
.
عتبات
و اری الزهراء بها تدفع
اما دیدم که در آن حضرت زهرا سلام الله علیها هول داده می شود
.
لحظات عن دهر اسود
لحظاتی سخت ؟ یا روزگاری سیاه بود ؟
.
ظلمات فی ظلم یمتد
تاریکی هایی که ممتدِ در ظلم و ستم بود
.
و شهود فی الزهرا تشهد
و شاهدانی ( در جسم ) حضرت زهرا سلام الله علیها ( بر این جنایت ) شهادت می دهند
.
ضلعً ، عینً ، اُذُنً ، مَع خد ؛ و دماء
پهلویی شکسته ، چشمی قرمز ، گوشی زخمی و گونه ای سیلی خورده و خون
.
.
عجباً مشکاهُ الانوارِ لَم یَرحمها عبدالنّارِ
عجیب است که بنده ی آتش ، به چراغدان انوار ( حضرت زهرا ) رحم نکرد
.
مالت من غدرِ المسمارِ فی خَدِّیها دمعً جاریِ ؛ و دماء
از خیانت و درد میخ آهنی خم شد و بر گونه اهیش اشکی جاری بود و خون
.
نبضات
فی قلبِ المحسنِ مجروح
تپش هایی زخمی در دل محسن می تپید
.
نبضات
مِن سُرعَتها اخذت روحَه
تپش هایی که به سرعت می تپید و جانش را گرفتند
.
نبضات
والشاهدُ للخطبِ الافضع
می تپید و خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها شاهد این فاجعه ی پلید و دردناک بود
.
عتبات
اینجا خانه ای ست
.
اذن الرحمن بان ترفع
که خداوند رحمان مقدّر فرمود تا گرامی داشته شود
.
عتبات
و علیها جبریلٌ یرکع
همانجا که جبرئیل بر آستانه اش سر تعظیم فرود می آورد
.
عتبات
و اری الزهراء بها تدفع
اما دیدم که در آن حضرت زهرا سلام الله علیها هول داده می شود
.
اَصداء الضلع الل اتهشر وصلت حتی الاذن اجهنّم
صدای پهلویی که شکسته شد تا گوش جهنم نیز رسید
.
والسان النیران اتکلم الانزَع یعلم لو ما یعلم
و زبان آتش دوزخ به حرف آمد و گفت : آیا سوارکارِ انزع ( مولا علی ) خبر داشت یا نه ؟
.
علی وین
پس علی کجا بود ؟
.
چنّیِ اِبحال الغَیب العِلوی اِیشوف الدّم الاحمر رِضوی
گویا عالم غیب در این حال بود که خون سرخ فاطمه را در حال تابیدن می دید
.
او فاطم من اِتهِم او تنویِ اِشداد البعه ممکن تهوی ؛ علی وین
فاطمه اگر قصد و نیت نفرینشان کند ممکن است هفت آسمان را به آتش بکشاند ؛ علی کجاست ؟
.
حسرات
تنجر کلها حیدر
حسرت ها کشیده می شد ؛ هر زمان مولا علی به دست نامردان کشیده می شد
.
حسرات
یتصبر لکن یتوجر
با حست صبر می کرد اما درونش آش شعله ور بود
.
حسرات
حبل الوصیه چف الانزع
با حسرت ؛ طناب وصیت دست سوارکار انزع را بسته بود
.
عتبات
اینجا خانه ای ست
.
اذن الرحمن بان ترفع
که خداوند رحمان مقدّر فرمود تا گرامی داشته شود
.
عتبات
و علیها جبریلٌ یرکع
همانجا که جبرئیل بر آستانه اش سر تعظیم فرود می آورد
.
عتبات
و اری الزهراء بها تدفع
اما دیدم که در آن حضرت زهرا سلام الله علیها هول داده می شود
.
من باب بِالوَحیِ تکلم هذا مسمارُ یَتَلعثم
از دربی که به زبان وحی سخن گفت این میخی آهنی ست که خودنمایی می کند
.
.
یقصدُ ضِلعاً کَی یتَهشَّم کی یرسم طفّاً و محرم ؛ و نُحوُر
قصد شکستن پهلویی دارد تا زمینه ی کربلا و محرّم را ترسیم نماید و گلوهایی بریده
.
ضلعً هُوَ سُرُّ الاسرارِ یحدُو قافلهَ الاقمارِ
پهلویی که سرّ الاسرار در آن نهفته است و قافله ی ماه ها را می راند
.
و جنینً هُوَ صَوتُ الثّارِ کَنبیٍُ یذبحُ فی الغارِ ؛ و نُحوُر
و جنینی که صدای خونخواهی است همچو پیامبر که در درون غار کشته شود ؛ و گلوهایی بریده
.
بِدُمُوع
فاطِمُ تفتَحُ باب الفجرِ
با اشک فاطمه درب صبح را می گشاید
.
بِدُمُوع
فِی کَفّیها باقیِ العمرِ
باقی مانده ی عمر همراه اشکی روان ؛ در بین دستان اوست
.
بِدُمُوع
انّت والکَونُ لها یخشع
با اشک ؛ نالید و همه ی جهان برای او تضرّع نمود
.
عتبات
اینجا خانه ای ست
.
اذن الرحمن بان ترفع
که خداوند رحمان مقدّر فرمود تا گرامی داشته شود
.
عتبات
و علیها جبریلٌ یرکع
همانجا که جبرئیل بر آستانه اش سر تعظیم فرود می آورد
.
عتبات
و اری الزهراء بها تدفع
اما دیدم که در آن حضرت زهرا سلام الله علیها هول داده می شود
.
.
.
ترجمه : عباس رزیجی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید