اشعار آیینی خیمه...

حمله کردند سمت خانه ی وحی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 28 دی 1398

حمله کردند سمت خانه ی وحی

متن شعر

حمله کردند سمت خانه ی وحی

***

حمله کردند سمت خانه ی وحی

غاصبانی که خیره سر بودند

تک و تنهاست پشت در مادر

ولی آن سو ” چهل نفر ” بودند

.

نانجیبی به شعله دامن زد

سخت سرگرم هتک حرمت شد

بی حیا با لگد به در می زد 

میخ در سرخ از خجالت شد 

.

روضه را بازتر نباید خواند

 ” دست بسته ست ” حیدر کرار

تلخی خاطرات آتش را

هر ” نفس ” تازه می کند مسمار

.

تاول دست های او می سوخت 

درد پهلو زیادتر شده بود

 زینب از حال رفت … وقتی دید 

مادرش دست بر کمر شده بود

.

شانه می زد به موی سوخته اش

ولی انگار ناامید شده

باورش هم نمی‌شود زینب 

گیسوی مادرش ” سفید ” شده 

.

بازویش باز هم ورم کرده

مرهم درد پهلوی او چیست !؟

 حرف های علی نشان می داد

دلخور از ” رو گرفتن ” او نیست

.

 تار می دید خانه را می گفت :

 نکند ! باز ! آتش آوردند !؟

 اشک می ریخت در غم محسن

آخر آن ها چقدر نامردند …

.

.

.

علی اصغر یزدی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *