اشعار آیینی خیمه...

^ ای همه شب به گوش تو ، گریه ی بی صدای من 

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 6 بهمن 1398

^ ای همه شب به گوش تو ، گریه ی بی صدای من 

متن شعر

ای همه شب به گوش تو ، گریه ی بی صدای من 

***

ای همه شب به گوش تو ، گریه ی بی صدای من
مانده به سینه با نفس ، ذکر خدا خدای من

.
اشک تو ریزد از بصر ، بغض تو مانده در گلو
کشته مرا سکوت تو ، گریه کن از برای من

.
هر نفسی که می کشم ، آه تو خیزد از دلم
گشته علی علی علی زمزمه ی دعای من

.
عقده به سینه دارم و منع ز گریه می شوم
حبس شده است در گلو گریه ی های های من

.
کوه فراق و قدّ خم ، موی سفید و عمر کم
عمْر برو که بعد از این مرگ بود دوای من

.
گریه دگر نمی کند باز ز کار من گره
غیر اجل دگر کسی نیست گره گشای من

.
ای به فدات هست من گو شکند دو دست من
یک سر موی تو اگر کم شود از تو وای من

.
من به کفم گرفته جان می دوم از قفای تو
زینب چار ساله ات می دود از قفای من

.
من به تو اشک داده ام من به تو سوز داده ام

” میثم ” از آن فشانده ای خون جگر به پای من

.

.

.

استاد حاج غلامرضا سازگار

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *