تاریکی دل همه را غرق نور کن
***
تاریکی دل همه را غرق نور کن
این آبروی ریخته را جمع و جور کن
.
شرمندگی من بود آهی که می کشم
سنگین شده است بار گناهی که می کشم
امشب خدا کند ملکی بین همهمه
پرونده مرا برساند به فاطمه
.
تا آن گدانواز گداپروری کند
تنها نه من برای همه مادری کند
.
شاید به التماس دلم اعتنا کند
امشب حرم که رفت مرا هم دعا کند
.
شب های جمعه فاطمه از حال می رود
با پهلوی شکسته به گودال می رود
.
شب تا به صبح فاطمه فریاد می زند
با دیدن گلوی حسین داد می زند :
.
” ای کشته ی فتاده به هامون ، حسین من !
وی صید دست و پا زده در خون ، حسین من ! “
.
.
.
علی اکبر لطیفیان
.
نظرات