اشعار آیینی خیمه...

امیر لشگر من دست من به دامن تو

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 23 خرداد 1399

امیر لشگر من دست من به دامن تو

متن شعر

امیر لشگر من دست من به دامن تو

***

امیر لشگر من دست من به دامن تو

رباب مانده و امید آب بردن تو

.

عبای من که نصیب علی شده ماندم

چگونه جمع کنم پاره پاره تن تو

.

بدون چشم تو تکلیف خیمه روشن نیست

حصار امن خیامم نگاه روشن تو

.

بلند شو که نشیند هر آنکه استاده

برای کسب غنیمت ستاده دشمن تو

***

چشم وا کن کمر شاه کنارت تا شد

خبرت آمد و در بین حرم بلوا شد

.

گام خنده به پریشانی زینب وا شد

بین دشمن سر خلخال زنان دعوا شد

***

از من دو دست بر کمر و از تو بر زمین

دستی دگر کجاست که خاکی به سر کنم 

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *