اشعار آیینی خیمه...

^ گفتم نمانده است مرا راه پیش و پس

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 27 تیر 1399

^ گفتم نمانده است مرا راه پیش و پس

متن شعر

گفتم نمانده است مرا راه پیش و پس

***

گفتم نمانده است مرا راه پیش و پس
آزاد کن کبوتر خود را از این قفس

.
بیماری فراق برایم بس است بس
لطفی کن ای کریم و به فریاد ما برس

.
سلطان نظر به اشک من و ناله ام نمود

دعوت به میهمانی هرساله ام نمود

.

اینجا برای من ، من بیچاره … جا که هست
باشد مریض می شوم اصلا شفا که هست

.
گم می شوم میان حرم ، آشنا که هست
اصلا چه احتیاج به مردم ؟ رضا که هست

.
زائر چرا به غیر رضا آرزو کند
با آبروست هر که به این خانه رو کند

.

باید که این جهان شود آماده ی فرج
هیهات اگر به شانه گذاریم بار کج

.
هرچند بسته است غریبانه راه حج
باز است تا ابد حرم ثامن الحجج

.
باید همیشه روی به دارالشفا کنیم
هیهات اگر که تکیه به غیر رضا کنیم

.

سلطان سلام باز به پابوس آمدم
هر جور شد به عشق تو تا طوس آمدم

.
امسال هم زیارت مخصوص آمدم
اما ببین که با غم و افسوس آمدم

.
غرق غم است قلبم و ناجور می زند
دست خودم که نیست دلم شور می زند

.

امسال هم خدا کند آدم کنی مرا
نذر عزا و تکیه و پرچم کنی مرا

.
نامحرمم مگر که تو محرم کنی مرا
خرج عزای ماه محرم کنی مرا

.
جان جواد روزی اشک مرا بده
من التماس می کنمت کربلا بده

.
کم کم ز راه می رسد آقای بی کفن
مارا به قافله برسان یا ابالحسن

.
دلتنگ روضه ایم و پریشان سوختن
دلتنگ گریه بر غم آن پاره پاره تن

.
ما از قدیم نوکرتانیم یا رضا
محروممان مکن ، نگرانیم یا رضا

.

.

.

مجید تال 

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *