اشعار آیینی خیمه...

^ عالم که هست نامتناهی دیار توست

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 31 مرداد 1399

^ عالم که هست نامتناهی دیار توست

متن شعر

عالم که هست نامتناهی دیار توست

***

عالم که هست نامتناهی دیار توست

هر جا رویم ؛ در بغل ما مزار توست 

.

پیراهن سیاه حرم هست شاهدم

سوگند می خورم که خدا سوگوار توست 

.

آن خنجری که حنجر پاک تو را برید 

پیوسته خون گریسته و اشکبار توست

.

تیر سه شعبه ای که فرو رفت در دلت 

سوزان ز شعله ی جگر داغدار توست 

.

سنگی که خصم زد به جبین مقدست 

تا بامداد روز جزا شرمسار توست 

.

شمشیرها به زخم تنت گریه می کنند

گویی هنوز مقتل تو داغدار توست

.

از لحظه ای که پا نهد از خانه اش برون 

زوار قبر تو همه جا در کنار توست 

.

بر سر در بهشت نوشته است یا حسین 

حور و قصور من همه در اختیار توست

.

از دشت سرخ کرب و بلا تا چهل عروج 

بالای نیزه چشم خدا بر عذار توست

.

مشکل گشای خلق یتیم سه ساله ات 

باب المراد ما علی شیرخوار توست 

.

” میثم ” ز دامنت نکشد دست لحظه ‌ای 

حتی به پای دار بلا پایدار توست

.

.

.

استاد حاج غلامرضا سازگار

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *