اشعار آیینی خیمه...

دلم انگار زیر و رو شد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 5 شهریور 1399

دلم انگار زیر و رو شد

متن شعر

دلم انگار زیر و رو شد

***

دلم انگار زیر و رو شد

تا نشستم زیر پرچم

مردم و زنده شدم تا

رسیدم به این محرم

.

مگه من چند تا محرم

توی زندگیم می بینم

که قرار بود این شبا رو

گوشه ی خونم بشینم

.

من بدی کردم ولی خُب

اونقدام که بد نبودم

تو خوب اربابی بودی من

نوکری بلد نبودم

.

آخرش غم تو آقا

همه هستمو می گیره

می دونستم توی روضه ت

گریه دستمو می گیره

.

اگه من تو رو نداشتم

به خدا بیچاره بودم

همه عزتم تو بودی

نبودی چی کاره بودم ؟

.

توی آسمون قلبم

مثل خورشید می درخشی

شب اول شب جمعه ست

یعی تو می خوای ببخشی

.

شب اول شب جمعه ست

مادرت تو قتلگاهه

وقتی مادرت نشسته

روضه خوندن اشتباهه

.

مادرت میگه بنیَّ

دل آسمون می گیره

زائرات جون میدن اما

تازه روضه جون می گیره

.

تو سرت رو نیزه ها رفت

تا که شیعه سربلند شه

سرتو طوری بریدن

بعیده رو نیزه بند شه

.

با خودم میگم همیشه

کاشکی این روضه دروغ بود

توی مقتلا نوشتن

قتلگاه خیلی شلوغ بود

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *