اشعار آیینی خیمه...

^ بناست بعد تو با غصه‌ هات پیر شوم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 9 شهریور 1399

^ بناست بعد تو با غصه‌ هات پیر شوم

متن شعر

بناست بعد تو با غصه‌ هات پیر شوم

***

بناست بعد تو با غصه‌ هات پیر شوم

برای خاطر تو حاضرم اسیر شوم

.

مخواه تا به فراق تو ناگزیر شوم

نمی ‌شود که من از دیدن تو سیر شوم

.

بیا کمی بنشین تا تو را نگاه کنم

تو را چگونه روانه به قتلگاه کنم ؟

.

چه عاشقانه گذشته است زندگانی ما

جدا نبود تن و روح آسمانی ما

.

زبانزد همگان بود مهربانی ما

فقط به خاطر هم خرج شد جوانی ما

.

برادر و پدر و مادرم شهید شده

حسین گیسوی من پای تو سفید شده

.

نگاه کن دل از غصه ها لبالب را

کسی ندیده بدون حسین زینب را

.

ببین به روی لبم یا حسین ، یارب را

بگو خدا نرساند به صبح امشب را

.

کسی خدا نکند جنگ را شروع کند

بگو چه کار کنم صبح اگر طلوع کند

.

عزیز فاطمه ‌ای ‌و تمام حاصل من

غم جدایی تو شد حسین قاتل من

.

چقدر دلهره افتاده است در دل من

سرت به نیزه مبادا رود مقابل من

.

بیا حسین از این دشت کینه برگردیم

بیا به خاطر من به مدینه برگردیم

.

چگونه قافله را بعد تو اداره کنم ؟

برای دل نگرانی خود چه چاره کنم ؟

.

رواست تا که گریبان صبر پاره کنم

به قتلگاه چگونه تو را نظاره کنم ؟

.

بیا اجازه بده تا که من فدات شوم

غریب مانده ‌ای ای بی‌ کفن فدات شوم

.

.

.

آرش براری

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *