بناست بعد تو با غصه هات پیر شوم
***
بناست بعد تو با غصه هات پیر شوم
برای خاطر تو حاضرم اسیر شوم
مخواه تا به فراق تو ناگزیر شوم
نمی شود که من از دیدن تو سیر شوم
.
بیا کمی بنشین تا تو را نگاه کنم
تو را چگونه روانه به قتلگاه کنم ؟
.
چه عاشقانه گذشته است زندگانی ما
جدا نبود تن و روح آسمانی ما
.
زبانزد همگان بود مهربانی ما
فقط به خاطر هم خرج شد جوانی ما
.
برادر و پدر و مادرم شهید شده
حسین گیسوی من پای تو سفید شده
.
نگاه کن دل از غصه ها لبالب را
کسی ندیده بدون حسین زینب را
.
ببین به روی لبم یا حسین ، یارب را
بگو خدا نرساند به صبح امشب را
.
کسی خدا نکند جنگ را شروع کند
بگو چه کار کنم صبح اگر طلوع کند
.
عزیز فاطمه ای و تمام حاصل من
غم جدایی تو شد حسین قاتل من
چقدر دلهره افتاده است در دل من
سرت به نیزه مبادا رود مقابل من
.
بیا حسین از این دشت کینه برگردیم
بیا به خاطر من به مدینه برگردیم
.
چگونه قافله را بعد تو اداره کنم ؟
برای دل نگرانی خود چه چاره کنم ؟
.
رواست تا که گریبان صبر پاره کنم
به قتلگاه چگونه تو را نظاره کنم ؟
.
بیا اجازه بده تا که من فدات شوم
غریب مانده ای ای بی کفن فدات شوم
.
.
.
آرش براری
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید