اشعار آیینی خیمه...

^ ماه من تا جلوه‌ اش در ظلمت آبادم رسید

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 11 شهریور 1399

^ ماه من تا جلوه‌ اش در ظلمت آبادم رسید

متن شعر

ماه من تا جلوه‌ اش در ظلمت آبادم رسید

***

ماه من تا جلوه‌ اش در ظلمت آبادم رسید

چون نسیمی در دل آتش به امدادم رسید

بانگ تنهایی زدم در انزوای درد خویش

تا شنید از غربتم آمد به فریادم رسید

گفته بود آقا زمین خوردی به دادت می‌ رسم

هر قدر ، هر لحظه ، هر جا دید افتادم رسید

در معاصی غرق بودم او مرا بیرون کشید

گریه‌ های روضه ‌اش از باب ارشادم رسید

بهترین نعمت همین حب حسین فاطمه است

شکر می ‌گویم که این نعمت به اولادم رسید

هفت پشتم از هراس روز محشر غصه داشت

یا حسینی گفتم و خیرش به اجدادم رسید

اصلا از جنت زمین آمد که روضه بشنود

روضه ‌اش حتی به داد حضرت آدم رسید

وسع من کم بود اما رحمتش بسیار بود

درهمی که بهر روضه ‌اش دادم رسید

.

.

.

کرامت نعمت ‌زاده

.

 

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *