اشعار آیینی خیمه...

^ میان دشمنان یاری کنم تا رهبر خود را 

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 22 شهریور 1399

^ میان دشمنان یاری کنم تا رهبر خود را 

متن شعر

میان دشمنان یاری کنم تا رهبر خود را

***

میان دشمنان یاری کنم تا رهبر خود را 

به روی دست بگرفتم تن و جان و سر خود را 

.

ذبیح تشنه ی زهرا به تیغ عشق ذبحم کن 

که زیر خنجر قاتل نهادم حنجر خود را 

.

به میدان شهادت طفل شش ماهه نیارد کس

اگر در کوفه می آیی نیاور اصغر خود را 

.

من و دو کودک بی سر تو و یک غنچه ی پرپر 

از آن ترسم که بینی اربا اربا اکبر خود را 

.

دو دستم بسته خون جاری ز لب اشکم به رخ جاری 

به بام کوفه بین سرلشکر بی لشکر خود را

.

به جای دسته گل با سنگ از من شد پذیرایی 

عزیز فاطمه همره نیاور خواهر خود را

.

سلامی از لب خشکم نثار خواهرت زینب 

کنم تقدیم عباست سلام دیگر خود را 

.

کند تا صورت خود را سپر بر سیلی دشمن

فرستادم به همراه سکینه دختر خود را 

.

قدم بگذار بر چشمم که زیر خنجر قاتل 

نثار مقدمت سازم سلام آخر خود را 

.

تو دور کعبه می گردی و من دور تو می گردم 

دعا کن در کنار کعبه تنها زائر خود را 

.

عطا کن ” میثم ” آلوده را از لطف توفیقی 

که بگذارد به پای زائرم چشم تر خود را

.

.

.

استاد حاج غلامرضا سازگار

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *