میان دشمنان یاری کنم تا رهبر خود را
***
میان دشمنان یاری کنم تا رهبر خود را
به روی دست بگرفتم تن و جان و سر خود را
.
ذبیح تشنه ی زهرا به تیغ عشق ذبحم کن
که زیر خنجر قاتل نهادم حنجر خود را
.
به میدان شهادت طفل شش ماهه نیارد کس
اگر در کوفه می آیی نیاور اصغر خود را
.
من و دو کودک بی سر تو و یک غنچه ی پرپر
از آن ترسم که بینی اربا اربا اکبر خود را
.
دو دستم بسته خون جاری ز لب اشکم به رخ جاری
به بام کوفه بین سرلشکر بی لشکر خود را
.
به جای دسته گل با سنگ از من شد پذیرایی
عزیز فاطمه همره نیاور خواهر خود را
.
سلامی از لب خشکم نثار خواهرت زینب
کنم تقدیم عباست سلام دیگر خود را
کند تا صورت خود را سپر بر سیلی دشمن
فرستادم به همراه سکینه دختر خود را
.
قدم بگذار بر چشمم که زیر خنجر قاتل
نثار مقدمت سازم سلام آخر خود را
.
تو دور کعبه می گردی و من دور تو می گردم
دعا کن در کنار کعبه تنها زائر خود را
.
عطا کن ” میثم ” آلوده را از لطف توفیقی
که بگذارد به پای زائرم چشم تر خود را
.
.
.
استاد حاج غلامرضا سازگار
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید