اشعار آیینی خیمه...

تو آسمونا دنبالت بودم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 13 مهر 1399

تو آسمونا دنبالت بودم

متن شعر

تو آسمونا دنبالت بودم

***

تو آسمونا دنبالت بودم توی خرابه سر درآوردی

به شوق دیدن رقیه ات با سر اومدی و پر درآوردی

.
پریشونی پریشونم کجا بودی نمی دونم

دلم تنگ نگاهت بود بابا جونم بابا جونم

.
سرت زخمی سرم زخمی تموم پیکرم زخمی

شبیه مادرت شد روی از گل بهترم زخمی

.
ای بابایی ای بابایی

.
تو آسـمونا دنبالت بودم سر از تشت طلا در آوردی

چند شب پیش خواب تو رو دیدم دیدم برا ما معجر آوردی

.
تموم معجرا سوخته همه بال و پرا سوخته

غروب روز عاشورا موهای دخترت سوخته

.
به جای چادر عمه پارچه ی سوخته سرم کرده

بابا چشام که یادت هست ببین حالا ورم کرده

.

ای بابایی ای بابایی

.
تو آسـمونا دنبالت بودم ولی تو بزم می تو رو دیدم
وقتی که اون حَرفه رو زد بابا خیلی برا سکینه ترسیدم

.
چقدر اینا بدن بابا چقدر ما رو زدن بابا
بگو گوشواره هامو دختراشون پس بدن بابا

.

تموم معجرا سوخته همه بال و پرا سوخته

غروب روز عاشورا موهای دخترت سوخته

.

ای بابایی ای بابایی

.

.

.

برچسب ها

نظرات

  1. محمد میگه

    عالی

  2. محمد مهدی میگه

    جانم فدای حضرت رقیه

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *