اشعار آیینی خیمه...

آمد محرم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 9 آذر 1399

آمد محرم

متن شعر

آمد محرم

***

آمد محرم

ماه عزای اشرف اولاد آدم

.

ای چشم ها باز

باید مهیا شد برای گریه کم کم

.

یاران ببندید

احرام با رخت سیاه ؛ آمد محرم

.

دیگر نخندید

آخر عزادارند فرزندان خاتم

.

بر دوش مهدی 

انداخته دستی شکسته شال ماتم

.

در عرش اعلی 

پیراهنی خونین و کهنه گشته پرچم

.

نذر حسین است

اشکی که می جوشد ز چشم چاه زمزم

.

اندوهگینند

پیغمیر و زهرا  علی حتی خدا هم

.

معراج ماهاست

در گریه و شور و زمینه و نوحه و دم

.

چون همنشینیم

پنجاه و نه شب با غم ارباب عالم

.

آمد محرّم نبض عالم ایستاده

از حرکتش حتی زمین هم ایستاده

.

ما پیرو دستور فابک للحسینیم

بر آفتاب دیده شبنم ایستاده

.

وقتی که پا در این حسینیه نهادم

بر تو سلام از دور دادم ایستاده

.

جاروکش فرش عزایت جبرئیل است

فرشی که رویش عرش اعظم ایستاده

.

دم یا حسین و بازدم جانم حسین است

نامت میان نوحه و دم ایستاده

.

پیش خدا روز قیامت سر بلند است

هر کس که پای تو مصمّم ایستاده

.

باید یزیدی های این امّت بدانند !

که شیعه در خط مقدّم ایستاده

.

والله که از هر عذابی در امان است

سینه زنی که زیر پرچم ایستاده

.

از بس أنا العطشان تو خورده به گوشش

از جوشش خود چاه زمزم ایستاده

.

ده روز دیگر خواهری در بین گودال

پهلوی جسم نامنظم ایستاده

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *