اشعار آیینی خیمه...

^ همین که می رود از درد ابروهای تو در هم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 دی 1399

^ همین که می رود از درد ابروهای تو در هم

متن شعر

همین که می رود از درد ابروهای تو در هم

***

همین که می رود از درد ابروهای تو در هم
صدای ناله بر می خیزد از خاک پیمبر هم

.

پس از این حیدر کرار هم خون گریه خواهد کرد
پس از تو زخم هایش می شود وامانده ی مرهم

.
تمام کینه های کهنه دور خانه ات نو شد
اُحد یک سمت می غرّید و از یک سمت خیبر هم

.
درِ این خانه چوب از هر درختی داشت می دانم
که می سوزند از شرمندگی سرو و صنوبر هم

.
بپرس از کوه ها اشک زلال چشمه کار کیست ؟
چرا گریان شده جنگاوری مانند حیدر هم ؟

.
نه تنها شانه های لاغرِ بابا بزرگ من
که هق هق از غمت لرزیده تن های تناور هم

.
به تنهایی برایت روضه می گیرم در این خانه
خودم سینه زن و گریه کن و مداح و منبر هم

.
تو سرّ اللهی و من ناتوان از گفتنت هستم
ببین شرمندگی حاصل شد از یک شعر دیگر هم

.
قسیم النار و الجنه کناری تکیه خواهد داد
سوا خواهند شد روز قیامت شیعیان دَر هم

.

.

.

محمد خادم

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *