اشعار آیینی خیمه...

^ از لحظه‌ های آخرت چیزی نمی‌ گویم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 10 دی 1399

^ از لحظه‌ های آخرت چیزی نمی‌ گویم

متن شعر

از لحظه‌ های آخرت چیزی نمی‌ گویم

***

از لحظه‌ های آخرت چیزی نمی‌ گویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمی ‌گویم

.

هنگام رفتن خنده آمد بر لبت اما
از آنچه آمد بر سرت چیزی نمی ‌گویم

.

برگشتی و با دیدنت تخریبچی ، پیداست
باز است راه معبرت … چیزی نمی ‌گویم

.

من بغض کردم ، گریه کردم ، شب نخوابیدم
از حال و روز مادرت چیزی نمی‌ گویم

.

عباس ، ابراهیم ، یحیی و سلیمانی
از نام ‌های دیگرت چیزی نمی‌ گویم

.

من الکنم ، شاعر تویی و حرف بسیار است
شعری بخوان از دفترت … چیزی نمی ‌گویم !

.

.

.

محمد رفیعی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *