اشعار آیینی خیمه...

^ آن شب میان هاله ‌ای از ابر و دود رفت

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 14 دی 1399

^ آن شب میان هاله ‌ای از ابر و دود رفت

متن شعر

آن شب میان هاله ‌ای از ابر و دود رفت

***

آن شب میان هاله ‌ای از ابر و دود رفت

روشن ‌ترین ستاره ی صبح وجود رفت

.

آن شب صدای گریه ی باران بلند بود

دریا به روی شانه ی زخمی رود رفت

.

روشن ‌تر از زلالی نور آمد و چه حیف

با چند یادگاری سرخ و کبود رفت

.

بال و پری برای پرستو نمانده بود

آخر چگونه نیمه ی شب پر گشود رفت

.

آتش زده به جان علی با وصیتش

غمگین ‌ترین چکامه ی خود را سرود رفت

.

رحمی به قبر خاکی او هم نمی‌ کنند

این شد که مخفیانه و بی یادبود رفت

.

مولا خوشی ندیده ز دنیای بعد او

می‌ گفت بعد فاطمه ‌ام هر چه بود رفت

.

شب‌ ها کنار تربت او یاس کوچکش

آهسته دم گرفته که مادر چه زود رفت

.

.

.

یوسف رحیمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *