آن شب میان هاله ای از ابر و دود رفت
***
آن شب میان هاله ای از ابر و دود رفت
روشن ترین ستاره ی صبح وجود رفت
.
آن شب صدای گریه ی باران بلند بود
دریا به روی شانه ی زخمی رود رفت
.
روشن تر از زلالی نور آمد و چه حیف
با چند یادگاری سرخ و کبود رفت
.
بال و پری برای پرستو نمانده بود
آخر چگونه نیمه ی شب پر گشود رفت
.
آتش زده به جان علی با وصیتش
غمگین ترین چکامه ی خود را سرود رفت
.
رحمی به قبر خاکی او هم نمی کنند
این شد که مخفیانه و بی یادبود رفت
.
مولا خوشی ندیده ز دنیای بعد او
می گفت بعد فاطمه ام هر چه بود رفت
شب ها کنار تربت او یاس کوچکش
آهسته دم گرفته که مادر چه زود رفت
.
.
.
یوسف رحیمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید