اشعار آیینی خیمه...

دوشنبه بود

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 21 دی 1399

دوشنبه بود

متن شعر

دوشنبه بود و غروب بود و یه زن بود و یک سپاه

***

دوشنبه بود و غروب بود و یه زن بود و یک سپاه

یه خونه بود و یه در بود و یه خونواده بی پناه

.

ترسیده بودن بچه های مولا

تا دید بغل کرد دخترا رو اسما

.

نامرد یه جوری لگد زد محکم

خانوم صدا زد که فضه بچه م

.

ای داد ای داد گذشته کار از کار

ای داد ای داد چقدر داغه مسمار

.

آه مادر آه مادر

.

دوشنبه بود و طناب بود و یه مرد بود و یک سپاه

یه کوچه بود و شلوغ بود و یه خونواده بی پناه

.

هم حقشو تو روز روشن خوردن

هم تو مدینه آبروشو بردن

.

دنیا سیاه شد تا مغیره اومد

هم با غلاف و تازیونه می زد

.

ای داد ای داد ورم کرده بازوش

ای داد ای داد شده زخمی ابروش

.

ای داد ای داد گذشته کار از کار

ای داد ای داد چقدر داغه مسمار

.

آه مادر آه مادر

.

دوشنبه بود و غروب بود و یه زن بود و یک سپاه

یه خیمه بود و رقیه بود و سُکَینه اما بی پناه

.

نیزه زیاده اما گودال تنگه

دست یه عده نامروت سنگه

.

هم شمر و خولی هم سنان و اَخنَس

ریختن سر این بی پناه بی کس

.

ای داد ای داد بُنَیَ بُنَیَ

ای داد ای داد اُخَیَ اِلَیَ

.

آه مادر آه مادر

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *