دوشنبه بود و غروب بود و یه زن بود و یک سپاه
***
دوشنبه بود و غروب بود و یه زن بود و یک سپاه
یه خونه بود و یه در بود و یه خونواده بی پناه
ترسیده بودن بچه های مولا
تا دید بغل کرد دخترا رو اسما
.
نامرد یه جوری لگد زد محکم
.
ای داد ای داد گذشته کار از کار
ای داد ای داد چقدر داغه مسمار
.
آه مادر آه مادر
.
دوشنبه بود و طناب بود و یه مرد بود و یک سپاه
یه کوچه بود و شلوغ بود و یه خونواده بی پناه
.
هم حقشو تو روز روشن خوردن
هم تو مدینه آبروشو بردن
.
دنیا سیاه شد تا مغیره اومد
هم با غلاف و تازیونه می زد
.
ای داد ای داد ورم کرده بازوش
ای داد ای داد شده زخمی ابروش
.
ای داد ای داد گذشته کار از کار
ای داد ای داد چقدر داغه مسمار
.
آه مادر آه مادر
.
دوشنبه بود و غروب بود و یه زن بود و یک سپاه
یه خیمه بود و رقیه بود و سُکَینه اما بی پناه
.
نیزه زیاده اما گودال تنگه
دست یه عده نامروت سنگه
.
هم شمر و خولی هم سنان و اَخنَس
ریختن سر این بی پناه بی کس
.
ای داد ای داد بُنَیَ بُنَیَ
ای داد ای داد اُخَیَ اِلَیَ
.
آه مادر آه مادر
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید