اشعار آیینی خیمه...

نشستم کنارت که من رو ببینی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 30 دی 1399

نشستم کنارت که من رو ببینی

متن شعر

نشستم کنارت که من رو ببینی

***

نشستم کنارت که من رو ببینی

می خوام تا که از جات بلند شی بشینی

.

نشستم کنارت عزیزم نگام کن

شبیه گذشته بخند و صدام کن

.

تو اصلا نباید تو بستر بمونی

مگه قول ندادی با حیدر بمونی

.

عجب روزگار خوشی پیش رو بود

تو ذهن من و تو چقدر آرزو بود

.

ببین بچه هامون دارن اشک می ریزن

تو رو جون این ها که خیلی عزیزن

.

عزیزم بلند شو تو باید بمونی

تو باید غمای علی رو بدونی

.

چرا با اشاره جوابم رو میدی

دوباره با اشکات نگو دل بریدی

.

نگات میگه دیگه نمی خوای بمونی

عزیزم بلند شو تو خیلی جوونی

.

هنوزم لباست پر از بوی دوده

چرا زیر چشمات سیاه و کبوده

.

دلم روشنه تو بلند میشی از جا

منو بچه ها رو نمی ذاری تنها

.

چرا قد کمونی تو خیلی جوونی

تو خیلی جوونی تو خیلی جوونی

.

خودم خوب می دونم که بی جونه دستت

واسه موی زینب بگیر شونه دستت

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *