نشستم کنارت که من رو ببینی
***
نشستم کنارت که من رو ببینی
می خوام تا که از جات بلند شی بشینی
نشستم کنارت عزیزم نگام کن
.
تو اصلا نباید تو بستر بمونی
مگه قول ندادی با حیدر بمونی
.
عجب روزگار خوشی پیش رو بود
تو ذهن من و تو چقدر آرزو بود
.
ببین بچه هامون دارن اشک می ریزن
تو رو جون این ها که خیلی عزیزن
.
عزیزم بلند شو تو باید بمونی
تو باید غمای علی رو بدونی
.
چرا با اشاره جوابم رو میدی
دوباره با اشکات نگو دل بریدی
.
نگات میگه دیگه نمی خوای بمونی
عزیزم بلند شو تو خیلی جوونی
.
هنوزم لباست پر از بوی دوده
چرا زیر چشمات سیاه و کبوده
.
دلم روشنه تو بلند میشی از جا
منو بچه ها رو نمی ذاری تنها
.
چرا قد کمونی تو خیلی جوونی
تو خیلی جوونی تو خیلی جوونی
.
خودم خوب می دونم که بی جونه دستت
واسه موی زینب بگیر شونه دستت
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید