اشعار آیینی خیمه...

همیشه سفره ‌اش وا بود با ما مهربانی کرد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 3 بهمن 1399

همیشه سفره ‌اش وا بود با ما مهربانی کرد

متن شعر

همیشه سفره ‌اش وا بود با ما مهربانی کرد

***

همیشه سفره ‌اش وا بود با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرد

.

ز خلق اندازه ی ریگ بیابان بی ‌وفایی دید
ولی اندازه ی آغوش دریا مهربانی کرد

.

نگاهش شرح نابی بود از ” الجار ثمّ الدار “
اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد

.

چه خواهد کرد با مهمان کوی خویش آن مردی
که با دشنام ‌گوی خویش حتی مهربانی کرد

.

چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را ؟
چرا با مهربانی ‌های او نامهربانی کرد ؟

.

” الا ای تیرهایی که پی تشییع می ‌آیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید “

.

دل او می ‌گرفت از آن همه زخم ‌زبان هرگاه
نظر می‌کرد بر انگشترش : اَلعِزَةُ لِله

.

خجالت می ‌کشد حتی زره زیر عبای او
از آن یاران ناهمراه ، آن یاران ناهمراه

.

مگر تاریخ غربت‌ زا ! چه رخ داده‌ ست در ساباط
که سجاده کشیده زیر پای خسته ی او آه

.

قیامش مستتر گشته ‌ست در غم‌ نامه ی صلحش
و صلحش می ‌شناساند به مردم راه را از چاه

.

برای عده ای فرمانبری از او چه دشوار است

چنان اسلام بوسفیان پر از جبر و پر از اکراه

.

” الا ای تیرهایی که پی تشییع می ‌آیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید “

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *