کأسُ الولاء ، رَشَفْتَهُ و أنا صَبي
و رَضَعْتَهُ مِن طیب أمي و أبي
***
کأسُ الولاء ، رَشَفْتَهُ و أنا صَبي
و رَضَعْتَهُ مِن طیب أمي و أبي
از جام ولایت نوشیدم ، آن زمان که کودک بودم
از پاکی پدر و مادرم ، گوارا نوشیدم
و نَمیٰ بِأعضائي و کلُ مَفاصلي
حَتَی أرتَوی قلبي بأعذَبِ مَشْرَبي
و اعضائم و مفاصلم ؛ با آن ( ولایت ) رشد کرد
تا این که مانند شراب گوارا ؛ در رگ هایم به حرکت در آمد
.
للهِ حَمداً ، دائِماً ، مُتَواصِلاً
فَهُوا الذي جَعلَ التَشَّيُعَ مَذهَبي
حمد دائم و پیوسته ، مخصوص خداست
همان خدایی که تشیع را مذهب من قرار داد
.
نَسَبي شَريفٌ بِأنتِسابي لحَيدرٍ
و بهِ تشرّفَ في البَريَّـةِ مَنسبي
نَسَب من ؛ به خاطر حضرت امیر شریف است
و به خاطر همین شرافت ، نسبم بالاتر از همه است
.
إنّي تَمَسَّكتُ بِحَبلِ وَلائهِ
فَهُوا النجاة لِكُلِ شَخصٍ مُذنِبي
من ، به ریسمان ولایت چنگ زدم
همانا آن ریسمان ، مایه ی نجات هر شخص گناهکار است
.
إنَّ الصلاة عَلَى الوَصيِّ فَريضَةٌ
مَفروضةٌ مِثلَ الصلاةِ عَلَى النَبي
همانا درود و سلام بر وصی رسول خدا ، واجب دینی است
مانند درود بر حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه
.
.
.
شاعر : مرتضی حیدری آل کثیر
.
نظرات