اشعار آیینی خیمه...

جمعند همه دور و بر خانه ی سلطان

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 3 اسفند 1399

جمعند همه دور و بر خانه ی سلطان

متن شعر

جمعند همه دور و بر خانه ی سلطان

***

جمعند همه دور و بر خانه ی سلطان

حتما خبری هست در خانه ی سلطان

.

بعد از گذر چند دهه چشم ‌به ‌راهی
از راه رسیدی ثمر خانه ی سلطان

.

بیت الحرم از شوق سرش گرم طواف است
دور سرت آقا پسر خانه ی سلطان

.

بی لطف تو بازار کرم نیز کساد است
پس خوب ترین اسم برای تو جواد است

.

گیسوی شکن در شکن از راه رسیده
در موسم غربت وطن از راه رسیده

.

یک شهر سر سفره احسان تو هستند

انگار دوباره حسن از راه رسیده

.

ای صاحب آن دست کریمی که عطایش
پیش از عرق شرم من از راه رسیده

.

در تیرگی موی تو خورشید عیان است
” آن ‌را که عیان است چه حاجت به بیان است “

.

این بال و پر سوخته را ، یار نگه‌ دار
در سلسله ی عشق ، گرفتار نگه‌ دار

.

حالا که طبیب دل بیمار تو هستی
ما را به دل سوخته ، بیمار نگه ‌دار

.

ای دلخوشی ضامن آهو دل ما را
پشت در این خانه نگه ‌دار نگه ‌دار …

.

امشب که گره خورده به گیسوی تو جانم
تا پنجره ی باز ضریحت برسانم !

.

وقتی که در این قوم ، ” محمد ” شده باشی
باید که همین ‌قدر سر آمد شده باشی

.

هر جا که رسیدیم سخن از کرم توست
حق داشتی آقا که زبانزد شده باشی

.

حس می ‌کنم آن عطر علی ‌اکبری ‌ات را
وقتی سحر از کوچه ی ما رد شده باشی

.

سرشاخه ی طوبی ثمر کال ندارد

ارباب شدن طفل و کهنسال ندارد

.

غیر از غم دلدار در این سینه غمی نیست

جز سینه ی ارباب برایش حرمی نیست

.

یارب به سر زلف علی اصغر ارباب

بالاتر از این اسم برایم قسمی نیست

.

گهواره نشین حرم آن روز نشان داد

شش ماه ، در اولاد علی عمر کمی نیست

.

تا گرد روی گنبدشان راه نجات است
شش ‌ماهه ی این طایفه صاحب درجات است

.

در بستری از گل بگذارید تنش را
تا باد اذیت نکند پیرهنش را

.

ای مردم عالم به تماشا بنشینید
این خواستن و سوختن و ساختنش را

.

هم قد عمو شد که مبادا بگذارد
روی دل مادر غم رعنا شدنش را

.

دیگر عرق شرم به پیشانی آب است
خشکی بیابان اثر آه رباب است

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *