اشعار آیینی خیمه...

آغوش مرگ سخت گرفته به بر مرا

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 13 اسفند 1399

آغوش مرگ سخت گرفته به بر مرا

متن شعر

آغوش مرگ سخت گرفته به بر مرا

***

آغوش مرگ سخت گرفته به بر مرا
کنج قفس نمانده ، جز این مشت پَر مرا

.

در قتلگاه قعر سیاه چال ، روز و شب
دیگر تفاوتی نکند در نظر مرا

.

در آرزوی دیدن معصومه ؛ بی قرار
کرده فراق روی رضا ، خون جگر مرا

.

پایِ نسیم را هم از اینجا بریده اند
تا از مدینه کس نرساند خبر مرا

.

زنجیرهای سنگین و محکم چه بی امان
مجروح کرده اند ز پا تا به سر مرا

.

وقتی نفس به سینه ی من تیر می کشد
ای مرگ پس به دیدن مادر ببر مرا

.

از ساق پا شده جگرم تکه تکه تر
غم دل شکسته ، داغ شکسته کمر مرا

.

زهرم خورانده است به ضرب زور
با دست بسته سِندی بیدادگر مرا

.

تا هر زمان که خسته نگشته به قصد کُشت
با تازیانه می زند آن بد سیَر مرا

.

چه می کشم ز بد دهنی های این یهود
آزار می دهد به خدا آنقدر مرا

.

افطار روزه داری من ضرب سیلی است
با نیشخند می زند او نیشتر مرا

.

تسکین نمی دهد کفن و دسته های گل
دردی که داغ نعل زده بر جگر مرا

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *