اشعار آیینی خیمه...

سلام و درود خداوند اکبر

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 15 اسفند 1399

سلام و درود خداوند اکبر

متن شعر

سلام و درود خداوند اکبر

***

سلام و درود خداوند اکبر

سلام امامان ، سلام پیمبر

.

به هفتم امام و نهم نور سرمد

به باب الحوائج به موسی ابن جعفر

.

دُرِ شش صدف گوهر هشت دریا

سپهر فروزنده ی پنج اختر

.

چراغ دل و چشم آزادمردان

امام امامانِ عالم سراسر

.

در آیینه ی طلعت اوست پیدا

جلال و جمال خداوند اکبر

.

دعائی به کویش به یک ختم قرآن

سلامی به قبرش به صد حجّ برابر

.

درود خداوند بر جسم و جانش

ز آغاز خلقت الی صبح محشر

.

جلال خدا در وجودش مجسّم

جمال نبی در جمالش مصوّر

.

نسیمی که بر خیزد از کاظمینش

ز مُشک است بهتر ز عطر است خوش تر

.

دل از مهر آن جان عالم نگیرم

بگیرند صد بار اگر از تنم سر

.

به هر سو کنم رو به هر جا نهم پا

دلم دور گلدسته هایش زند پر

.

به موسی بن جعفر ببر عرض حاجت

که موسی بن عمران به کویش زند در

.

کلامش به گفتار ، گفتار قرآن

عروجش به زندان ، عروج پیمبر

.

زمین و زمان از جمالش مزیّن

جهان و جنان را دمش روح پرور

.

به باب الولایش ملک را توسّل

به حبل المتینش دو گیتی مسخّر

.

چنان گشته با دوست گرم مناجات

که محو دعایش شده خصم کافر

.

دریغا چه بگذشت زیر شکنجه

بر آن نجل زهرا زخصم ستمگر

.

جراحات زنجیر و دلبند زهرا

سیه چال زندان و فرزند حیدر

.

چنان زیر زنجیر محو خدا بود

که زنجیر می گفت الله اکبر

.

دریغا که بر هیجده دختر او

ملاقات یک تن نیامد میسّر

.

بنالید ای دوستان بر غریبی

که تابوت او بود از تخته ی در

.

الا فاطمه گریه کن بهر بابا

که روحش غریبانه زد از بدن پر

.

نه مونس نه همدل نه همره نه همدم

نه یاور نه همسر نه دختر نه خواهر

.

زبانش به ذکر خدا بود مشغول

روانش به زهر جفا سوخت یکسر

.

غریبی و هجران و حبس و شکنجه

نبود این همه ظلم و بیداد باور

.

بسوز ای دل آن گونه در ماتم او

که از نخل ” میثم ” زند شعاه ات سر

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *