محمد سهرابی
.
صدا در آید از دیوار و از ما در نمی آید
که غیر از بهت از دیوانه ی حیدر نمی آید
.
مرا در التجا طرزی است گرچه در نمازی تو
من آن تیرم که از شوق تو از پا در نمی آید
.
چه قبح است این که می گویند کس حیدر نخواهد شد
مودب باش و گو دیگر چنان قنبر نمی آید
.
نمی افتد شگونی جز الوهیت به تم الفقر
برادر غیر شیر حق به پیغمبر نمی آید
.
به عین الله جایز نیست خفتن در همه احوال
به چشم شیر یزدان خواب از این منظر نمی آید
.
قیاس ذبح نفس و ذبح اولاد از سفیهان است
خلیل الله با یک سجده ی او بر نمی آید
.
نفوس قابل درگاه را گیرد ولو عقبی
اگرچه مهلت محض است و هرگز سر نمی آید
.
کدامین گوش کر گم کرده آواز سلونی را
چه می گویند آن سبوح بر منبر نمی آید
.
خدایا تر مکن اندازه ی مویی سر ما را
ز بارانی که از خمخانه ی حیدر نمی آید
.
سر ” معنی ” بگیر و در غدیر خم شرابش ده
جگر تفتیدهام ، کار من از ساغر نمی آید
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید