از چشم شور شهر كوفه آخرش افتاد
از چشم شور شهر كوفه آخرش افتاد
در كوچه اوّل پيكرش بعدش سرش افتاد
.
بالش به عشق مادر ارباب در آتش
اوّل به شدّت سوخت و بعدش پرش افتاد
.
دندان ارباب دو عالم ريخت بين طشت
دندان مسلم چون ز روی منبرش افتاد
.
با اين كه می لرزيد از فردای زينب ها
لرزه به كوفه از دمِ ” يا حيدرش ” افتاد
.
” روز نُهُم ” مسلم اسير خدعه هاشان شد *
” روز دهم ” هم زير سُم ها دخترش افتاد **
.
شكر خدا او زودتر از بچّه هايش رفت
ارباب ما كه پيش جسم اكبرش افتاد
.
كوفه ميای مسلمش را بيشتر حس كرد
چشمش كه بر حلق علی اصغرش افتاد
.
از اسب خود افتاد وقتی در دل گودال
در خيمه با صورت گمانم خواهرش افتاد
.
.
.
محمد فردوسی
.
* نهم ذی الحجه شهادت حضرت مسلم
** دهم محّرم شهادت حميده خاتون دختر مسلم
.
نظرات