اشعار آیینی خیمه...

صبا که عطر به نام بهار می بخشد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 بهمن 1396

صبا که عطر به نام بهار می بخشد

متن شعر

صبا که عطر به نام بهار می بخشد
صفا به آینه ی روزگار می بخشد

.

بهار می رسد و نشئه ی هوای خوشی
به جان خسته ی باغ خمار می بخشد

.

به بید پیر تکیده شکوفه می بافد
به خاک خشک زمین جویبار می بخشد

.

به دانه دانه ی بی آب ، آب می ریزد
به شاخه شاخه ی بی بار ، بار می بخشد

.

عبای خون به تن دشت لاله می پوشد
قبای سبز به قد چنار می بخشد

.

طرواتی به لب غنچه ها می افشاند
لطافتی به صدای هزار می بخشد

.

به خشکسالی لب ها شکوفه ی لبخند
به بی قراری دل ها قرار می بخشد

.

اگر چه باد صبا در بهار ها به زمین
هزار صورت و نقش و نگار می بخشد

.

ولی بهار و صبایش فدای مردی که
تمام زندگی اش را سه بار می بخشد

.

همان که با ادب و با وقار می بخشد
بدون منت و بی ننگ و عار می بخشد

.

به اسم و رسم توجه نمی کند هرگز
به آشنا و غریب دیار می بخشد

.

به بی لباس ، لباس و به بی طعام ، طعام
به تشنه ، آب و به بیکار ، کار می بخشد

.

کریم فکر حساب و کتاب بخشش نیست
به رسم اهل کرم بی شمار می بخشد

.

که در مقابل دشنام پاسخش خنده است
سکوت کرده و آیینه وار می بخشد

.

به حکم آینه ی ” سرّ و علانیه ” ست
اگر که مخفی ، اگر آشکار می بخشد

.

به این دلیل غلام حسن خودش آقاست
که گل همیشه به خار اعتبار می بخشد

.

برای گفتن یک بیت ساده یک ممدوح
کجا به دشمن خود سی هزار می بخشد ؟

.

ازآن که عادتش احسان ، سجیه اش کرم است
بعید نیست که بی اختیار می بخشد

.

چرا که او پسر ارشد همان مردی ست
که بین معرکه ی کارزار می بخشد

.

که بین معرکه ی کارزار از سر لطف
به دشمن سر خود ذوالفقار می بخشد

.

به جز علی که به هنگام جنگ بخشیده است
کدام شیر به وقت شکار می بخشد ؟

.

همیشه موقع بخشش که می شود این مرد
به رسم فاطمه اول به ” جار ” می بخشد

.

برادرش هم از او ارث برده بخشش را
اگر به راه خدا شیرخوار می بخشد

.

نمی دهم به دو عالم غلامی او را
گرفتم این که به من اختیار می بخشد

.

.

.

مجتبی خرسندی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *