اشعار آیینی خیمه...

هرجا که باشد منبری ، پا منبری هست

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 13 اسفند 1397

هرجا که باشد منبری ، پا منبری هست

متن شعر

هرجا که باشد منبری ، پا منبری هست

همراه هر عرض ارادت ، محضری هست

.

ما که به غیر از معجزه از تو ندیدیم

وقتی امامت می کنی پیغمبری هست

.

حیف از قدم های تو که بر خاک باشد

ناقابل است آقای من اینجا سری هست

.

باور کن از سائل شدن آقا شدم من

از بس که در دست تو ذره پروری هست

.

من تا گرفتار تواَم منصور هستم

شکر خدا بر شانه ام بال و پری هست

.

لطفی کنید و خواهشا در را نبندید

تا سائلی بیچاره در پشت دری هست

.

باید که در قلب کریمان جا بگیریم

پیش محمدها دم زهرا بگیریم

.

ای پنجمین آقا ، نماد چارده نور

هفتم کریمی در بلاد چارده نور

.

از هر طرف رفتم نژادت فاطمی بود

حیدرترین زهرا نژاد چارده نور

.

در یک کم از لطف شما هم می توان دید

تصویری از لطف زیاد چارده نور

.

سجاده هم بر منبر تو فخر می کرد

ای زینت زین العباد چارده نور

.

وقتی شما هم دستتان محتاج زهراست

او می شود باب المراد چارده نور

.

نام محمد نام کل اهل بیت است

هستیم با یاد تو یاد چارده نور

.

مدیون قال الباقریم الحمدلله

از مادرت مچکریم الحمدلله

.

تورات اگر تورات شد نام تو را داشت

از بس که باقر بودنت نور خدا داشت

.

هرکه به پابوس تو رفت علامه برگشت

نعلین تو زیر خودش عالم سرا داشت

.

خورشید هم هر روز هنگام طلوعش

به وقت مسجد رفتن از تو اقتدا داشت

.

اولادها آیینه دار مادران اند

این شهر با تو حضرت خیرالنساء داشت

.

در چار گوشش آنقدر توحید می ریخت

می شد اگر که خانه ی تو قبله ؛ جا داشت

.

دست تو از اول به ما خیرش رسیده

دست تو از اول گدا پشت گدا داشت

.

در ناامیدی ها به تو امیدواریم

ما تا قیامت هم گرفتار نگاریم

.

الله اکبر از کراماتی که داری

از سجده و سوز مناجاتی که داری

.

هر شیعه تا محشر بدهکار شما شد

آقای من با این روایاتی که داری

.

کیسه به دوش نیمه شب های مدینه

دارد هوای کوفه سوغاتی که داری

.

لطف تو بر هر سائلی عشق علی بود

شهره است بین شهر خیراتی که داری

.

از جای مُهرت می شود فهمید راحت

شب تا سحر طور عباداتی که داری

.

خاک بقیع تو برای ما بهشت است

بی صحن و بی گنبد … چه جناتی که داری

.

بغض گلویت هر نفس یا لیتنا بود

جنس غم تو مثل داغ کربلا بود

.

ای کربلا رفته بگو با سر چه کردند ؟

با یک تن صد پاره این لشگر چه کردند ؟

.

وقتی که تا گودال رفت انگشترش بود

این قوم با انگشت و انگشتر چه کردند ؟

.

سهم تن یوسف هجوم گرگ ها بود

سرنیزه های کُند با پیکر چه کردند ؟

.

آقا بگو مستوره های آل عصمت

در لحظه های غارت معجر چه کردند ؟

.

یک آستین را روی صورت می گرفتند

رو بنده وقتی رفت در معبر چه کردند ؟

.

پیراهن جدّ تو را که پس نداند

در شام با گهواره ی اصغر چه کردند ؟

.

خیزرانی که بر آن لب می زد

نیشتر بر دل زینب می زد

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *