اشعار آیینی خیمه...

^ مرا مشهد نجف بوده ست عمری و نجف مشهد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 26 اسفند 1396

^ مرا مشهد نجف بوده ست عمری و نجف مشهد

متن شعر

مرا مشهد نجف بوده ست عمری و نجف مشهد
کبوتروار می گردم در این مبدأ ، در این مقصد

.

خلیل و نوح و شیث و … جان فدای آن امیری که
پیمبرها مریدش بوده‌ اند از دم ، جد اندر جد

.

علی می آید اینجا … از همین رو بود چندین سال
خلیل الله ، سنگِ کعبه را بر سینه اش می زد !

.

ملک آئینه در دست است بالای نجف هر روز
که خورشید انعکاسی هست از نور همین گنبد

.

لباس آسمان یکدست آبی می شود اینجا
به عشق اوست خورشید آفتابی می شود اینجا

.

شب میلاد تو جان نبی غرق شعف بوده
به طوف تو ملک بر گرد کعبه صف به صف بوده

.

ترک برداشت کعبه ، موج زد عشق و علی آمد
چنان دُریّ که از اول در آغوش صدف بوده

.

می آیی تا بشر با شان ” لولاک ” آشنا گردد
علی از خلقت دنیا و مافیها هدف بوده

.

نگین پادشاهی را تو می بخشی ، یقین دارم
سلیمان نبی هم از گداهای نجف بوده

.

شب معراج صحبت می کند جای خدا ، یعنی
پیمبر این طرف بوده ست و مولا آن طرف بوده !

.

” امیرالمومنین ” بود ، از زمان خلقت آدم
فدای منصب مولای ما خوبان این عالم

.

سر زلفش تمام دارها را مبتلا کرده
به عشقش میثم تمار جانش را فدا کرده

.

حدیثی خواندم از پیغمبر اکرم به این مضمون :
خدا در سوره ی توحید وصف مرتضی کرده

.

یقینا قل هو الله احد شأن نزولش اوست
خدا با چار آیه حق مطلب را ادا کرده

.

یقینا بوتراب است آنکه عالم را چنان کودک
گرفته ست و برایش از ازل آغوش وا کرده

.

سر شش روز خلقت شرط می بندم که هر شش روز
نبی آجر به دستش داده و حیدر بنا کرده

.

علی معمار عالم ، جان خاتم ، خالق آدم
یدالله است و غیر از او یداللهی نمی دانم

.

.

.

مسعود یوسف پور

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *