اشعار آیینی خیمه...

در گوشه ای شکسته ز آوار بی کسی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 11 فروردین 1398

در گوشه ای شکسته ز آوار بی کسی

متن شعر

در گوشه ای شکسته ز آوار بی کسی

***

در گوشه ای شکسته ز آوار بی کسی

تنها اسیر و خسته و بی آشنا منم

.

یلدا ترین شبی که فلک قسمتم نمود

در این سیاه چاله پر از ابتلا منم

.

باب الحوائج ، در کنج زندان

با ناله گفتا ، در دادن جان

.

خلّصنی یا رب ، خلّصنی یا رب

.

با خشت های سنگی و با میله های خویش

زندان به حال و روز دلم گریه می کند

.

خون می چکد ز حلقه و می سوزد از تنم

زنجیر هم به سوز دلم گریه می کند

.

تبعید و غربت ، کرده چه پیرم

راضی شدم در ، زندان بمیرم

.

خلّصنی یا رب ، خلّصنی یا رب

.

چشمم به میله های قفس خو گرفته است

کی می شود که خنده به روی رضا زنم ؟

.

کو دخترم که باز و بخندد برابرم ؟

کو قوتی که شانه به روی رضت زنم ؟

.

در دیدن من ، آید شبانه

سندی شاهک ، با تازیانه

.

خلّصنی یا رب ، خلّصنی یا رب

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *