اشعار آیینی خیمه...

^ گل سر نیست ولی موی سرم هست هنوز

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 22 اردیبهشت 1397

^ گل سر نیست ولی موی سرم هست هنوز

متن شعر

گل سر نیست ولی موی سرم هست هنوز
تن من آب شد اما اثرم هست هنوز

.
جای سیلی ز روی گونه ی من پاک نشد !
ردّ شلاق به روی کمرم هست هنوز

.
می توانم به خدا با تو بیایم بابا
جان زهرا کمی از بال و پرم هست هنوز

.
گفتم ای دختر شامی برو و طعنه نزن
سایه ی رحمت بابا به سرم هست هنوز

.
من که از حرمله و زجر نخواهم ترسید
دختر فاطمه هستم جگرم هست هنوز

.
گفت که می زنمت اسم پدر را ببری
گفتم ای زجر بزن چون سپرم هست هنوز

.
همه دم ناز کشید و به دلم تسکین داد
جای شکر است که عمّه به برم هست هنوز

.
با زمین خوردن من دیده ی خود می بندد
شرم در چهره ی ساقی حرم هست هنوز

.
خاطرت هست که قنداق علی خونی بود ؟
همه خاطره ها در نظرم هست هنوز

.
غصه ی معجر من را نخوری بابا جان
پاره شد معجرم اما به سرم هست هنوز

.

.

.
مهدی نظری

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *