اشعار آیینی خیمه...

از چوب ، خون تازه روان شد به روی خاك

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 26 اردیبهشت 1397

از چوب ، خون تازه روان شد به روی خاك

متن شعر

از چوب ، خون تازه روان شد به روی خاك

از بس كه با غلاف به پهلوی در زدند

.

دیدند كه با تو راه به جایی نمی برند

نزدیك تر شدند و سرت را به در زدند

.

زهرا نبود آن كه بیافتد به روی خاك

سیلی به صورت زن من بی خبر زدند

.

هر قدر گفت دختر پیغمبرم نزن

اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *