^ این بارگاه قدس كه از عرش برتر است
این بارگاه قدس كه از عرش برتر است
آرامگاه دختر موسى بن جعفر است
.
پاكیزه گوهر صدف عصمت بتول
یعنى كه نور دیده زهراى اطهر است
.
والاتبار خواهر سلطان دین رضا
فخر زنان عالم و خاتون محشر است
.
عزّت نگر كه حرمت طوف حریم او
با حرمت طواف امامان برابر است
.
جنّات عدن اگر طلبى زین حرم در آى
كاین آستان عرش نشان ، هشتمین در است
.
هر سر بر آستان ملك پاسبان او
ساییده شد بهشت برینش مقرّر است
.
آیینه هاى بقعه ی آیین طراز او
روشنگر تشعشع خورشید خاور است
.
در زیر پاى زائر این بارگاه قدس
گیسوى حور و یال ملك ، مفرش در است
.
اینجا نماز را به خشوع و ادب گزار
كاین فرش زیر پاى تو ، جبریل را پر است
.
بس ساطع است نور نماز و دعاى خلق
با ساق عرش ساحت گیتى منوّر است
.
آدم به امر تو ز نهانخانه ی عدم
تا سر سراى منزل هستى مسافر است
.
جز آن كه سر ز عجز بساییم روى خاك
از ما به پیشگاه خدایى چه در خور است
.
اى خالقى كه وصف جلال و جمال تو
از عقل و فهم و وهم و گمان جمله برتر است
.
یا رب به حق قافله سالار انبیا
آن صدر كائنات كه آخر پیمبر است
.
عقل نخست و صادر اول كه نام وى
زیب اذان و زیور محراب و منبر است
.
یارب به حق سیّد و سالار اولیا
كز وجه او تجلّى اللّه اكبر است
.
با اشك چشم ، ابر كرم بر سر یتیم
با ابر تیغ ، صاعقه اى بر ستمگر است
.
یارب به حق ” فاطمه ” آن كوثرى كه او
اُمُّ الائمه عصمت كبراى داور است
.
خونى كه داد سرور آزادگان ” حسین “
مرهون حسن تربیت و شیر مادر است
.
یارب به ” مجتبى ” كه شباب بهشت را
در باغ خلد ، سید و سالار و سرور است
.
مسموم ز هر كین كه جگر پاره هاى او
در طشت از شماره فزون تر ز اختر است
.
یارب به خون شاه شهیدان كربلا
كآزرده حنجر از دم خونین خنجر است
.
خونى كه دامن شفق از انعكاس آن
همرنگ داغ در جگر لاله مضمر است
.
یارب به حقّ سید سجّاد آن امام
كز اُم و اَب تقارن سعد به اكبر است
.
در منتهاى اوج بلاغت صحیفه اش
گویى ” زبور ” دیگر و ” داوود ” دیگر است
.
یارب به علم حضرت باقر كه گاه موج
دریاى بى كران پر از دُرّ و گوهر است
.
عطر نبى رسد به مشام از كلام او
عطرى كه رشك مشك و عبیر است و عنبر است
.
یارب به صدق حضرت ” صادق ” كه تا ابد
چون آفتاب بر سر دین سایه گستر است
.
اى واى من كه عارض گلگون او به زهر
همچون شعار آل على ، سبز منظر است
.
یارب به حلم حضرت سلطان دین ” رضا “
آن كز شرف ، مدام نگهبان كشور است
.
شاهى كه صدر مسند ارشاد ، گاه بحث
عقل مجسّم آمد و علم مصوّر است
.
یارب به حق جود امام نهم ” جواد “
كز عشق ، همچو مهر فلك ، ذرّه پرور است
.
ابن الرّضا چو ” عیسى ” و ” یحیى ” به كودكى
قطب و امام و مرشد و مولا و مهتر است
.
یارب به حرمت ” حسن ” عسكرى كه او
نقش نگین حلقه ی چندین مُعَسْكر است
.
عمرى به جرم عصمت و تقوى و زهد و علم
در حلقه ی محاصره چند لشكر است
.
یارب به حق قائم بر حق امام عصر
كانگشت او به گردش افلاك محور است
.
نوح زمان و قطب جهان كز حریم غیب
خلق خداى را به خداوند رهبر است
.
یارب به حقّ عصمت ” معصومه ” كز شرف
او را پدر امام و امامى برادر است
.
كاین در به روى خلق دو عالم گشوده دار
تا خاک ما به آب ولایش مخمّر است
.
خورشید شعله اى ز شعاع رواق او
تا نور او در آینه ها زیب و زیور است
.
توفیق گفت و طبع ” ریاضى ” چو گل شكفت
آنجا كه آفتاب هم از ذَرّه كمتر است
.
سال هزار و سیصد و هشتاد و نه بود
سالى كه كار آینه كارى ، میسّر است
.
.
.
محمدعلی ریاضی یزدی
.
درود بر فطرت پاکت آقای ریاضی