اشعار آیینی خیمه...

سپاه پلک هایش چند لشکر را تکان می داد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 22 مرداد 1398

سپاه پلک هایش چند لشکر را تکان می داد

متن شعر

سپاه پلک هایش چند لشکر را تکان می داد

علی با خطبه خوانی قلب منبر را تکان می داد

.

به وقت ظهر سلمان را کرم می کرد و حاتم را

عیار راستگویی اش اباذر را تکان می داد

.

خودش نه پلک بر هم می زد و اینگونه بی پیکار

دل هر مالکی مانند اشتر را تکان می داد

.

به یک ضربه سرش را می برید از تن به آسانی

به سختی آن که وقت جنگ پیکر را تکان می داد

.

و جبرائیل درسش را به حیدر چون که پس می داد

علی ابن ابیطالب فقط سر را تکان می داد

.

نه در دنیا دل ما را که نام مرتضی قطعا

به وقت مرگ هم اعضای نوکر را تکان می داد

.

میان گرد و خاک جنگ تا او را ببیند هم

علی بود آن که از جایش پیمبر را تکان می داد

.

همیشه بعد دیدار علی از بس تحیّر داشت

یکی باید می آمد دوش قنبر را تکان می داد

.

.

.

برچسب ها

نظرات

  1. سینا میگه

    عالی بود

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *