اشعار آیینی خیمه...

^ تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 17 شهریور 1397

^ تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است

متن شعر

تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است

پس حسینیه ی ما صحن و سرای حسن است

.

نهضت کرببلا تحت لوای حسن است

گریه ی این دهه روزیش به پای حسن است

.

کربلا آمده اند این دو به امضای حسن

هرچه داریم به قربان پسرهای حسن

 . 

نوبت نوکری ساحت عبدالله است

رحمت الله همان رحمت عبدالله است

.

صحبتی هست اگر صحبت عبدالله است

 ذکر لب ها مددی حضرت عبدالله است

.

یازده ساله ولی حافظ قرآن‌ است این

به سکوتش منگر غرّش طوفان‌ است این

.

کربلایی مدنی بوده از اول نسبش

این‌ حسن زاده حسین است فقط روی لبش

.

در حرم عبد حسین است همیشه لقبش

نوجوانی علی زنده شده از ادبش

.

این چه شانی ست که هنگام بیانش شده است

جان‌ ناموس خدا حافظ جانش شده است

باز انگار حسن دست به دست زهراست

تل شده کوچه و زهرای قبیله تنهاست

.

باز هم‌ حرف علی شد سر نامش دعواست

ریسمان خنجر کُند است و به مقتل غوغاست

.

کوچه ی سنگی و گودال به هم‌ پیوستند

قنفذ و شمر در این فاجعه ها همدستند

 .

روی تل بود دلش در وسط میدان بود

به رویش گرچه نیاورد ولی گریان بود

.

عمه هم‌ مثل خودش بی رمق و حیران بود

همه سیراب و عمویش چقدر عطشان بود

.

ناگهان دست کشید و سوی میدان آمد

به سرش میزد و با ذکر عمو جان آمد

.

آمد و دید که غوغا شده دور پدرش

یک نفر نیزه فرو کرده میان کمرش

.

یک نفر هم زده بر صورت او با سپرش

یک‌ نفر هم زده با کهنه غلافی به سرش

 .

ولی الله تنش زیر لگدها مانده

نیزه ی بد قلقی در دهنش جا مانده

.

حرمت خون خدا زیر سنان چال شد و

زینت دوش نبی زینت گودال شد و 

.

آنقدر خون ز تنش رفت که بی حال شد‌ و

تن‌ پاکش وسط هلهله پامال شدو 

.

یا علی گفت و صدا را به گلویش انداخت

خویش را گریه کنان روی عمویش انداخت

.

دست خود را سپر بی کسی آقا کرد

زیر لب با عموی تشنه لبش نجوا کرد

.

پلک خون بسته خود را به چه زحمت وا کرد

و‌ خودش را بغل زخم عمویش جا کرد

.

گفت هر چند عمو زخمی و در هم شده ام

باز صد شکر فدایی امامم شده ام

.

.

.

سید پوریا هاشمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *